دلتنگی

ساخت وبلاگ

هعیییی خونه چقدر دلتنگم بودن.سه ماه بود نرفته بودم. بیخبر در خونه زدم دیدم پدر مادرم اومدن دم در (نحوه زنگ زدنم خاصه میفهمن :دی). کلی ذوق کردن. بندگان خدا تنها موندن. خیلی دلم سوخت.

باید حواسم باشه دارن رفته رفته میانسالی رو رد میکنن مراقبشون باشم...

امروز سه تایی مون فقط میخندیدیم. ساعت نه صبح دیدم بابام داره کارتن نگاه میکنه :)))).

الان. مامان بازم بیدار شد اومد کنارمون داره بازم میخنده :)))). 

ما...
ما را در سایت ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0anahno1 بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 1:55